فصل ششم: ایمان و اسلام | ۶
با اندکی دقت در تاریخ اسلام میتوان دریافت که اَعراب قبل از اسلام، هدفی جز خوردن و گذران روزمرهی زندگی نداشتند. به همین روی، برای یک شکار، همدیگر را میکشتند. به اشعار پوچ و مبتذل، جایزهها میدادند و به شعری، شمشیر کشیده، جنگها راه میانداختند و بر همدیگر میتاختند و مال و ناموس هم را غارت میکردند، ولی در مقابلِ بیگانگان، خوار و زبون بودند. اما پس از ظهور اسلام، هدف آنها تغییر کرد و خدا، بر روحشان حاکم شد. برای خدا جنگ میکردند، سخن میگفتند، مینشستند و برمیخاستند. چون چنین شدند هدف همه یکی گشته و دروغ و نفاق از میان آنها رفت و معاونت و همکاری در بینشان پدید آمد و آن همه فتوحات نصیبشان شد، به گونهای که هیچ کس نتوانست به وسیلهی پول یا مقام و جاه، رخنهای در اتحادشان ایجاد نماید. در جنگ قادسیه، فرمانده لشکر ایران به این فکر افتاد که با تطمیع، سپاهیان اسلام را قانع ساخته، فریب دهد. چند تن از بزرگانشان را برای مذاکره دعوت کرده، به آنها گفت: ما ایرانیان در این مدت از شما همسایگان غفلت کردهایم و چون از حیث گندم و برنج و انواع میوه و خوراک و پوشاک در مضیقه بودید، باید به شما کمک میکردیم، ولی اکنون تلافی خواهیم کرد و هر ساله مقداری گندم و برنج به شما خواهیم داد، پس دست از جنگ بردارید. او میخواست بدین وسیله مسلمانها را بفریبد. اگر آنها مردم سابق بودند، قطعاً فریب خورده، تسلیم میشدند. ولی جواب دادند: گذشت آن روزی که ما برای نان میجنگیدیم. ما امروز از شما جامه و نان نمیخواهیم بلکه در راه خدا و برای برقراری عدالت و مساوات میجنگیم. این سخن را عربهایی میگفتند که لباسشان جامهی درشت و خوراکشان آرد جو بود که با کف دست به دهان میریختند و روی آن جرعه آبی مینوشیدند، اما چون مقصدشان ماورای پول و مال دنیا بود تسلیم نشدند و اسلام را رواج دادند. تا این روحیه در میان مسلمانان بود اسلام ترقی کرد، ولی از هنگامی که پول و ثروتاندوزی در مغز عدهای از رؤسای آنها جایگزین گشت، ورق برگشت و دورهی تنزل اسلام آغاز و فتوحات اسلام متوقف شد و اختلافات داخلی بالا گرفت و چون مقصد پول بود، آنها که به ظاهر مسلمان بودند مرتکب فجیعترین جنایات شدند و برای پول با یگانه مرد کامل اسلام؛ علی(ع) جنگیدند، فرزند رسول خدا؛ حسین(ع) را کشتند، و دختران رسول خدا را اسیر کردند و به طمع جایزه بر بدن اصحاب حسین، اسب تاختند. به امید پول، مردم مدینه را قتل عام و اموال و زنان آنان را مباح نمودند و مکه را به منجنیق بستند. به همین دلیل است که اسلام میخواهد محبت مال دنیا را از دل مردم بیرون کند.
امام صادق(ع) میفرماید:
دورترین موقعیت بنده از خداوند زمانی است که برایش همتی جز شکم و شهوت نباشد.[1]
محمد بن مسلم از امام باقر(ع) روایت میکند:
دو گرگ درنده در یک گلهی بی چوپان که یکی ابتدای گله و دیگری در انتهای آن باشد آنقدر ضرر نمیزنند که مال پرستی و جاه طلبی به دین مؤمن ضرر میرسانند.[2]
همچنین رسول خدا(ص) فرمودند:
دینار و درهم، کسانی را که پیش از شما بودند، نابود کرد و شما را هم به نابودی میکشند.[3]
پس اگر علاقه به دنیا و پول و درهم و دینار برای انجام کارهای خیر و رسیدن به ثواب اخروی و آبادکردن سرای آخرت باشد، نه تنها بد نیست که خیلی هم خوب و نیکوست؛ در غیر این صورت، چیزی جز وبال و خسران نخواهد بود.
روایت شده که: روزی موسیبنعمران عرض کرد. پروردگارا! بعضی درجات محمد و امت او را بر من بنما. خطاب رسید: تو را طاقت دیدن آنها نیست، ولی یکی از منازل آنها را به تو نشان میدهم که به واسطهی آن ترجیح داده شدهاند. پس پرده از پیش دیدهی موسی برداشته شد. منزلی را دید که از پرتو نورش نزدیک بود قالب تهی کند. عرض کرد: پروردگارا! به چه چیز به این درجه رسیدهاند؟ فرمود: به واسطهی ایثار. ای موسی! از امت او احدی پیش من نمیآید که فرد دیگری را بر خود ترجیح داده باشد، مگر اینکه او را بدون حساب در هر جای بهشت که بخواهد جای میدهم.[4] در یکی از جنگها عدهای از مسلمانان در میدان کارزار زخمی شده و همه تشنه بودند. یکی که آبی تهیه کرده بود، پیش آنان برد. پیش هر کدام که میبرد، میگفت: آن رفیق از من تشنهتر است! او هم به دیگری، حواله میداد و دیگری، به دیگری، تا به آخِر که رسید، دید از تشنگی جان داده است. آمد نزد قبلی، وی نیز جان داده بود! تا رسید به نفر اوّل، که دید او هم جان به جان آفرین تسلیم کرده و همه با تشنگی از دنیا رفتند.
اسلام، دین مواسات است. اگر به فقیران کمک نمیکنید، این قدر تظاهر به تجمل هم نکنید و دلِ آنان را نلرزانید. این کار، بسیار خطرناک است. خدا میداند این کارها به کجا منتهی خواهد شد! ما داریم به دست خودمان، خودمان را هلاک میکنیم. قرآن کریم میفرماید: و در راهِ خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست میدارد.[5]
اگر انفاق نکنیم هلاک میشویم؛ همانگونه که آثار هلاکت در جامعهی ما ظاهر شده. بسیاری از امتها که بسیار مهمتر و بزرگتر هم بودند، منقرض شدند و جز نامی در تاریخ از آنها باقی نمانده است. به حال جامعهی خود ترحم کنید و برای سفر آخرت خود، توشه فراهم سازید. آنچه انفاق کنید، برایتان میمانَد. اموال ذخیره شدهی انسان هنگامِ مرگ به دردش نمیخورد. پس راه صحیح این است که انسان دست بیچارگان را بگیرد و نگذارد یتیمی از گرسنگی بمیرد، یا زنی به فلاکت افتد، یا فقیری از فقر کافر شود. هر کسی در حدّ تواناییاش سرپرستی عدهای را به عهده بگیرد. امام صادق(ع) دربارهی آیهی: «آن چنان که آنان [امروز] از ما بیزاری جُستند! [آری،] خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرتزایی به آنان نشان میدهد»[6] فرمود:
مصداق آن، مردی است که ثروتش را بر جای میگذارد و از روی تنگ چشمی در راه خدا انفاق نمیکند و هنگام مرگ آن را برای دیگران (وارثان) رها میکند که در اطاعت یا معصیت خدا صرف کنند. حال اگر آن را در راه اطاعت خدا هزینه کنند. آن بینوا ثروت خویش را در کفهی ترازوی دیگران میبیند و حسرت میخورد! و اگر آن را در راه نافرمانی خدا خرج کنند، او چنین معصیت کاری را با مال خود تقویت کرده که موجب حسرتش میشود!.[7]
در ایام حیات خودتان انفاق کنید. صِرفِ وصیت کردن فایده ندارد، چرا که اکثر اوقات، وارثین به آن عمل نمیکنند. به علاوه آن اجر را هم ندارد.
از پیامبر اسلام(ص) پرسیدند: چه صدقهای افضل است؟ فرمود:
اینکه صدقه دَهی در زمانی که سلامت باشی و امید زندگانی داشته باشی و از احتیاج بترسی و نگذاری تا وقتی که جان به گلو برسد [بعد] بگویی به فلانی این قدر بدهید و فلان را آن قدر.[8]
1- تا چه زمانی اسلام ترقی کرد؟
2- چه صدقهای افضل است؟
[1]. «اَبعَدُ ما یَکون العَبْد منالله عزّوجلّ إذا لم یهمّه إلاّ بَطْنه و فَرْجه» (کلینی، الکافی، ج2، ص319).
[2]. «ما ذئبان ضاریان فی غنم لیس لها راع هذا فی أوّلها و هذا فی آخِرها بِاَسرعُ فیها مِن حبّ المال و الشَّرَف فی دین المؤمن» (همان، ص315).
[3]. «إنّ الدّینار و الدّرهم أهلکا مَن کانَ قبلکم، وَ هُما مُهِلکاکم» (همان، ص316).
[4]. ورّام، مجموعه ورّام، ج1، ص172.
[5]. «وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ وَلا تُلْقُوا بِأَیدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (بقره، آیهی 195).
[6]. «کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ» (بقره، آیهی 167).
[7]. «هُوَ الرَّجُل یَدعُ مالَه لا یُنفِقه فی طاعةالله بخلاً ثمّ یَموتُ فَیَدعَه لمن یَعمل فیه بطاعةالله أو فی معصیةالله، فإن عمل به فی طاعةالله رأه فی میزان غیره، فرأه حسرة و قد کان المال لَه، و إن کان عمل به فی معصیةالله قوّاه بذلک المال حتّی عمل به فی معصیةالله» (کلینی، الکافی، ج4، ص43).
[8]. شیخ طوسی، الامالی، ص398.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت